A review by robertkhorsand
Go Down, Moses by William Faulkner

4.0

فاکنر است دیگر، هر شکلی قلم بزند جذاب در می‌آید!
این کتاب متشکل است از هفت داستان کوتاه که پیوسته نوشته نشده، برای مثال «پاییز دلتا» داستان کوتاه مستقلی‌ست و یا «خرس» یک رمان کامل است که در اینجا بخشی از آن آورده شده و... اما عالیجناب تصمیم گرفت این هفت داستان مستقل را با توجه به داشتن اشتراکاتی که در ادامه به آن می‌پردازم گرد یکدیگر در آورده و به رمان تبدیلش کند. ما در این کتاب روزگار پنج نسل از خاندان مک‌کازلین را خواهیم خواند. خاندانی که سفید بود و برده‌داری می‌کرد اما خب از نسل‌های بعدی به واسطه‌ی تولید مثل ارباب از برده، پای تداخل نژادی را به میان وا می‌کند که این مورد(تقابل سیاه و سفید) همان موردی‌ست که فاکنر خود را متعهد به واکاوی آن می‌دانست و هیچ‌گاه داستان‌هایش تهی از آن نشد.

تقابل سیاه و سفید در یوکناپاتاوفا
اگر یک نویسنده در طول تاریخ وجود داشته باشد که هیچ‌گاه دغدغه‌های مردم از ذهنش جدا نشد، آن نویسنده کسی نیست جز فاکنر. دغدغه‌ی او تقابل فرهنگی نژادها با یکدیگر بود. او سرزمین خیالی خود را خلق کرد و در آن به بررسی و واکاوی این تقابل‌ها اعم از فرهنگی، اقتصادی و سیاسی پرداخت. این تقابل‌ها امروزه شاید در ظاهر به نحوه‌ی صحبت‌ کردن آن‌ها برگردد اما در حقیقت وقتی داستان‌های فاکنر را می‌خوانیم، می‌بینیم که زندگی سیاهان یک نوع سبک زندگی متفاوت است اما آیا باید آن‌ها را به سیاره‌ی دیگری پرتاب کرد؟ سال‌های زیادی گذشته اما به نظر من تفاوتی وجود ندارد. من تاکنون به امریکا سفر نکرده‌ام اما در سریال‌ها چیزی که می‌بینم هنوز همان چیزهایی‌ست که فاکنر در مورد آن‌ها نوشته و یا اگر در لندن به جنوب شهر جایی که اکثر مردمان آن سیاه هستند سر بزنم چیزی جز این سبک زندگی نمی‌بینم. البته که نگاه‌ها از سوی دو طرف به یکدیگر در گذر زمان تغییر یافته اما هنوز یکسری تقابل‌ها وجود دارد. اجازه بدهید ساده بیان کنم، سیاهی که با سفید تفاوت ندارد، سیاهی‌ست که ادای سفیدها را در می‌آورد.

انتخاب خوبی برای شروع خوانش فاکنر است.
در کل فاکنر کتاب آسان ندارد. اگر این کتاب را به عنوان انتخابی خوب جهت شروع مطالعه‌ی فاکنر معرفی کردم به دلیل آن‌ست که در آن از پیچیدگی‌های ادبی خبری نیست چون همان‌طور که پیشتر گفتم عالیجناب داستان‌ها را به هم وصله پینه کرده است اما همانند سایر کتاب‌ها، وقتی این کتاب را نیز آغاز می‌کنید طبیعی‌ست که گیج و حیران شوید. زمان می‌برد تا وارد خانواده شوید و سر در بیاورید کی به کی‌ست و در داستان چه خبر است اما وقتی خود را پیدا کردید نمی‌توانید داستان را فراموش کنید.

ترجمه‌های صالح حسینی را نمی‌پسندم.
این کتاب در ایران با عنوان «برخیز ای موسی» توسط آقای «صالح حسینی» به فارسی برگردان و نهایتا توسط نشر نیلوفر چاپ و منتشر گردیده است. شخصا با ترجمه‌های ایشان ارتباط برقرار نمی‌کنم. در خصوص این کتاب نیز بخش‌هایی از داستان چهارم و پنجم را با ترجمه‌ی ایشان تطبیق دادم و دیدم مترجم در دنیای دیگری‌ست! بارها گفته‌ام مترجم ادبی به شخصی نمی‌گویند که بتواند انگلیسی بخواند، خب این را من هم می‌خوانم و ده‌ها هزار نفر در ایران نیز این توان را دارند اما هیچ‌کدام مترجم نیستیم. مترجم در ابتدا باید به زبان مادری خود تسلط کامل داشته باشد و قلم زدن را بداند. شخصی که قلمش به زبان مادری گنگ و فاقد ظرافت‌های ادبی‌ست چگونه می‌خواهد ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های قلم یکی از سلاطین ادبیات جهان را برگردان کند؟

حرف آخر
فاکنر را در زمان مناسب، با آرامش و تمرکز بخوانید و از خواندنش لذت ببرید.

فایل ای‌پاب کتاب به زبان اصلی و فایل پی‌دی‌اف ترجمه‌ی آن را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن‌را از لینک‌های زیر دانلود نمایید
لینک فایل ای‌پاب به زبان اصلی
https://t.me/reviewsbysoheil/676
لینک فایل پی‌دی‌اف ترجمه
https://t.me/reviewsbysoheil/677

بیستم شهریورماه یک‌هزار و چهارصد و دو