Scan barcode
A review by bookwormdela
دایي جان ناپلئون by Iraj Pezeshkzad
5.0
دیگه دو کلمه مومنت و سانفرانسیسکو معنی قبل رو برام ندارن شازده.
کتاب رو که بستم اولین خاطراتی که برام زنده شدن، آدمهای محلهی مادریم بودن که یه روزگاری خونههاشون کنار هم بود، عموها و عمههای مامان، فامیلهای دور و نزدیک و بچههایی که بین خونهها فوتبال بازی میکردن. مهمونیهاشون، رفت و آمدهای هر روزهشون، مراسمها و قهر و آشتیهاشون. حالا از اون محله فقط ساختمونهای تازهساخت و آدمهای غریبهای مونده که یکی یکی خونهها رو خریدن، کوبوندن و از اول ساختن، همه چیز کمرنگ شد و حالا شاید سالی یک بار در یک مراسمی، چندتا از فامیلها اتفاقی همدیگرو ببینند.
شخصیتهای این کتاب همینقدر برام عزیز بودن. مثل یه خانوادهی نزدیک دوستشون داشتم و با علاقه قصههاشون رو دنبال میکردم. قلم شیرین پزشکزاد همه چیز رو دوچندان دلنشینتر کرد. میدونست چهطور خواننده رو بهقدری درگیر سرنوشت شخصیتهاش کنه که به یک دقیقه نرسیده دلتنگشون بشه. برای من بینهایت لذتبخش بود و دوست داشتم چندین و چند جلد ادامه داشته باشه.
کتاب رو که بستم اولین خاطراتی که برام زنده شدن، آدمهای محلهی مادریم بودن که یه روزگاری خونههاشون کنار هم بود، عموها و عمههای مامان، فامیلهای دور و نزدیک و بچههایی که بین خونهها فوتبال بازی میکردن. مهمونیهاشون، رفت و آمدهای هر روزهشون، مراسمها و قهر و آشتیهاشون. حالا از اون محله فقط ساختمونهای تازهساخت و آدمهای غریبهای مونده که یکی یکی خونهها رو خریدن، کوبوندن و از اول ساختن، همه چیز کمرنگ شد و حالا شاید سالی یک بار در یک مراسمی، چندتا از فامیلها اتفاقی همدیگرو ببینند.
شخصیتهای این کتاب همینقدر برام عزیز بودن. مثل یه خانوادهی نزدیک دوستشون داشتم و با علاقه قصههاشون رو دنبال میکردم. قلم شیرین پزشکزاد همه چیز رو دوچندان دلنشینتر کرد. میدونست چهطور خواننده رو بهقدری درگیر سرنوشت شخصیتهاش کنه که به یک دقیقه نرسیده دلتنگشون بشه. برای من بینهایت لذتبخش بود و دوست داشتم چندین و چند جلد ادامه داشته باشه.