Scan barcode
wistyallgood's review against another edition
3.0
The content itself is depressing and human and makes you look at tragedy in a certain way, so I loved it, but I had two other translations with me, and there was something off about this one, in my opinion.
frxnkrivera's review against another edition
5.0
i decided to read this book during the winter storm as a reminder of faith and boy am i glad i did! i think the lessons from Job are some of the hardest in the whole Bible: we don't know the whole picture, it's impossibly large in scale, and there's no way of fully knowing "why" things happen. i feel like the first time i read Job (around a year ago), a lot of it went over my head and i didn't understand the full scale of the story.
i also love Job because i think there are a lot of details within that hint towards the meaning of the universe and why and how we are here at all. also, i feel that i think about the idea of "infinite complexity" rather often and in doing so reduce its meaning. Job was a huge reminder that we can't even scratch the surface of understanding what all is out there and how it all works (as a scientist, this is very humbling). it is a truly beautiful book, one whose power remains each time you read it, and i can easily see why they call this book "wisdom literature".
i also love Job because i think there are a lot of details within that hint towards the meaning of the universe and why and how we are here at all. also, i feel that i think about the idea of "infinite complexity" rather often and in doing so reduce its meaning. Job was a huge reminder that we can't even scratch the surface of understanding what all is out there and how it all works (as a scientist, this is very humbling). it is a truly beautiful book, one whose power remains each time you read it, and i can easily see why they call this book "wisdom literature".
sampatpete's review against another edition
I was unprepared for misotheistic, anti-natalist Job. A more interesting and provocative read than I expected.
zozoaltizer's review against another edition
3.0
3.7 stars. Quite impactful and raw in its message but reaaallly dragging at times.
zidaneabdollahi's review against another edition
4.0
کتاب ایوب، عهد عتیق
1. یَهُوَه
داشتن پیش زمینهای از خداوند عهد عتیق برای درک اثر مناسب است که در مقدمه، مترجم به خوبی از عهدۀ آن برآمده است. عهد عتیق به گونهای از عشق خالیست؛ خداوند، جبار و خشن ظاهر شده و اطاعت آدمی از او نه از عشق به خداوند، بلکه به سبب دستورات بوده است؛ خداوند نیز تنها عبادت و قربانی نیاز داشته نه عشق. این ویژگی در کتاب ایوب نیز همچنان مشهود است. ایوب پس از ظاهرشدن خداوند هیچ نمیگوید، دیگر شکوهای نمیکند و دست بر دهان میگذارد و دربرابر قدرتنمایی یهوه از ترس سکوت اختیار میکند.
عدالت خداوندی نیز همیشه در داستانهای عهد عتیق جای سؤال داشته است؛ چنان که در این کتاب هم، ایوب در اوج ذلالت همیشه دلیل این مشکلات را میجوید حال آنکه بسی شکرگزار و عابد بوده؛ درنهایت نیز با ظاهرشدن خدا در صحنه، در مقابل او هیچ نمیگوید و دهان میبندد نه آنکه عدالت خداوند برایش محرز شده باشد؛ بلکه تنها در برابر قدرت پروردگار سر فرود میآورد و میگوید:
اینک، من ناچیز؛ چه پاسخی به تو توانم دادن؟ دست بر دهان نهادنم به!
2. شیطان
اگر بدون پیشزمینۀ اسلامی و مسیحی، کتاب ایوب را بخوانیم، متوجه میشویم که شیطانِ مظهر شری وجود نداشته است؛ او یکی از فرزندان خدا بوده (باب یکم) و در انجمن فرشتگان شرکت میکرده است؛ بنابراین، برخلاف آنچه انتظار داریم، ابلیس به عنوان عامل شر، داشتههای ایوب را نمیگیرد و انگیزهای شیطانی (!) در سر نداشته تا ایوب را خفیف کند و از شکرگزار نبودنش خوشحال شود؛ اینها همه پیش زمینههای ذهنی منِ خواننده است و در کتاب ایوب اثری از آنها نیست. شیطان تنها در چند سرود اولیه حضور دارد و پس از آن دیگر در جریان روایت نیست.تفکیک نیروهای تشکیلدهندۀ به دو دستۀ خیر با عاملیت خداوند و شر با عاملیت ابلیس، تنها چند قرن پس از ظهور مسیحیت (نه در ابتدای آن) و تحت تأثیر مانویت تا حدی رخ داده (در مقدمۀ کتاب نیز توضیح داده شده است) و بنابراین اینجا باید درنظر داشته باشید که عامل هر دو دسته وقایع خوب و بدی که روی میدهند، یهوه است.
3. تصور سیر وقایع از نگاه اول شخص نه دانای کل
به گمانم کتاب تنها در صورتی دلنشین مینماید و خوانش آن نکتهای بر خواننده میافزاید که خواننده با این فرضِ دشوار پیش برود که از حکمت اتفاقات آگاه نیست! در اصل چند سرود اول را نادیده بینگارد و بخواند؛ آن زمان متوجه خواهد شد که دردِ ایوب که از اتفاقات آسمان آگاهی نداشته با از دست دادن همه چیز چه بیشتر است و این سؤال که چرا این اتفاقات برای من عابد اتفاق میافتد، تا چه حد خورۀ ذهن ایوب میشود.
4. ذهن ایوب، تحولش و نگاهی انسانی به روانِ او
لزوم نگاهی اول شخص به آلام ایوب اینجا مشخصتر میشود؛ ایوب فردی درستکار، خداپرست و عادل، ناگهان هر آنچه را در این جهان دارد از دست میدهد، دیگر کسی او را احترام نمیگذارد، توسط دوستانش ملامت میشود و متهم به گنهکاری و ...؛ او نمیداند دلیل اینها چیست، نمیداند چرا مستحق این عذاب شده است و آخر کار چه میشود؛ در ناامیدی بر آلامش گریه میکند و اندوهش با ملامت و خوارشدنش توسط دوستان بیشتر میشود.
با این مقدمه، تحول شخصیت ایوب در خلال داستان اهمیت مییابد؛ ایوب شروع به ناله و شکوه میکند، از این همه سختی و بدبختی ناراضی میشود؛ سؤالاتی تابو میپرسد، به دنبال علت آلام میگردد و عدالت خداوند را باتوجه به بیگناهیش زیر سؤال میبرد؛ این سرکشی اولیه زمانی اتفاق میافتد که ایوب همهچیز را از دست داده و بوسیلۀ دوستانش چنین سرزنیش میشود که اگر گناهکار نبود خداوند با تو چنین نمیکرد؛ گویی ذهن ایوب نیاز داشت تا این چنین به «هیچ» برسد و هرآنچه داشته نابود گردد، تا ذهنش شروع به نابودکردن داشتههای (قطعیات) ذهنش کند و پرسشگری را آغاز نماید. سؤالات پیچیدهتر میشوند و با سرکشی بیشتر؛ ایوب به جهان مینگرد و میاندیشد، اگر خداوند بدکاران را عقوبت می دهد چرا ظالمان و ستمگران جهان را پر کردهاند و تخم و ترکهشان هر روز بیشتر میشود، اما من که دوستدار ضعیفانم به خاک سیاه نشستهام؟!
در مرحلۀ بعد، ایوب که ذهنش با پرسشها سرشار از تشویش و عدم قطعیت شده، راهی آسان را در پیش میگیرد: گناهکاری خود؛ او که پاسخی برای پرسشهای دشوارش نمییابد، خود را میفریبد (به تعبیری البته!) و این چنین توضیحی برای عذابهایش مییابد، که حتماً گناهکار بودهام که شایستۀ این چنینم! او با حقیقت روبرو شده، پذیرفته که خدا درها را بر روی او بسته و گناهکار است!. درجواب ملامت دوستانش میگوید که « گیرم من گناهکار، شما را در قبر من نمیگذارند». اینجا دیگر ایوب خود را تحت لوای خداوند نمیبیند و کمکم میپذیرد که یهوه به کمکش نمیآید. او که همه چیز را از دست داده، بر همه چیز شوریده و به دوستانش میگوید: « چرا چون خدا دنبال من کنید و از گوشت من سیر نمیآیید (جبار دیدن خداوند!)».
اما ایوب، دوباره دست بهسوی خداوند می برد تا شاید مشکل حل شود؛ او که قبلاً خود را عادلتر از خداوند می دانست، زندگیش را مرور میکند تا گناهش را بیابد و این چنین خود را آرام میکند که خداوند او را درنظر داشته و بهسبب گناهش مجازاتش میکند. این آخرین تلاش عاجزانۀ ایوب برای آرامش روحش است؛ یافتن اعمال نادرستش و نسبت دادن بدبدختی به آنها. به گمان من اینجا اوج عجز ایوب و از زیباییهای کتاب است.
5. نگاهی به متن با توجه به ایدۀ ذهن دوساحتی
کتاب ایوب، از کتاب نسبتاً جدید عهد عتیق بوده و متأخرتر از سایر کتب نگاشته شده است؛ به همین سبب، میتوان بارقههای از وجود آگاهی به معنای امروزی را در آن دید. ایوب میاندیشد، از خود سؤال میپرسد و بههیچ عنوان چون کتب قدیمیتر عهد عتیق سرسپردۀ ارادۀ خداوندی نیست و تاحدی نیز دربرابر او میشورد؛ تنها با ورود یهوه به صحنه است که او مطیع میشود.
درعین حال که در کتاب، نشانههای از آگاهی و تفکر را میتوان مشاهده نمود، اما همچنان به مانند گذشته (دوران ذهن دوساحتی) توهمهای دیداری و شنیداری مشهود است؛ ورود خداوند به صحنه در میان گردباد است، یهوه در میان طوفان دیده میشود و سخنانش نیز با صاعقهها شروع میشود؛ قطعاً در آن زمان صاعقه پدیدهای دلهرهآور و ترسناک بود که محرک کافی ذهنی برای ایجاد توهم در انسان آن زمانی بوده است، چونان که در سایر آثار ادبی همزمان آثار میتوان دید؛ مانند فرود زئوس از اولمپ همراه با صاعقه و ...
برگردان و توضیحات
حدود یکچهارم کتاب را کتاب اصلی عهد عتیق تشکیل داده و بقیه توضیحاتی بهجا و ضروری دربارۀ خود کتاب و بررسی داستان ایوب در آثار اسلامی بوده است که بهخودی خود ارزشمندند. ترجمۀ کتاب نیز سعی شده با توجۀ به زمانۀ آن، با زبان کهن فارسی نگارش شود که خوانشش را دلنشینتر میکند.
مقایسۀ داستان ایوب در قصص قرآن با کتاب مقدس
مهمترین تفاوت در ارتباط با جنبۀ انسانی موضوع است؛ ایوب در کتاب مقدس بسیار انسانیتر ترسیم شده تا داستانهای اسلامی؛ او میترسد، ناراحت میشود، شک میکند و ناله. اما در روایات اسلامی، داستان بهگونهای بازگو شده که «ساخت پیامبریِ» ایوب حفظ شود و ایوب همچنان پاک بماند؛ درنتیجه، نقش شیطان پررنگتر شده و مصائب برگردن او انداخته شده است. او براثر حسد به عبادتگزاری و شاکربودنِ ایوب، اجازۀ روا داشتن آلام را از خداوند میگیرد؛ در برخی دیگر، جبرئیل واسطه میشود و از ایوب دربرابر شیطان محافظت میکند. در داستانی دیگر، ایوب خود از خداوند خواسته صبرش را آزمایش کند تا جزو صابران شود و ... . حال اینکه این موارد ( مثل حیلههای متعدد شیطان) در کتاب عهد عتیق موجود نیستند.
پ.ن: مورد پنجم با توجه با کتاب «منشأ آگاهی» نوشته شده است.
1. یَهُوَه
داشتن پیش زمینهای از خداوند عهد عتیق برای درک اثر مناسب است که در مقدمه، مترجم به خوبی از عهدۀ آن برآمده است. عهد عتیق به گونهای از عشق خالیست؛ خداوند، جبار و خشن ظاهر شده و اطاعت آدمی از او نه از عشق به خداوند، بلکه به سبب دستورات بوده است؛ خداوند نیز تنها عبادت و قربانی نیاز داشته نه عشق. این ویژگی در کتاب ایوب نیز همچنان مشهود است. ایوب پس از ظاهرشدن خداوند هیچ نمیگوید، دیگر شکوهای نمیکند و دست بر دهان میگذارد و دربرابر قدرتنمایی یهوه از ترس سکوت اختیار میکند.
عدالت خداوندی نیز همیشه در داستانهای عهد عتیق جای سؤال داشته است؛ چنان که در این کتاب هم، ایوب در اوج ذلالت همیشه دلیل این مشکلات را میجوید حال آنکه بسی شکرگزار و عابد بوده؛ درنهایت نیز با ظاهرشدن خدا در صحنه، در مقابل او هیچ نمیگوید و دهان میبندد نه آنکه عدالت خداوند برایش محرز شده باشد؛ بلکه تنها در برابر قدرت پروردگار سر فرود میآورد و میگوید:
اینک، من ناچیز؛ چه پاسخی به تو توانم دادن؟ دست بر دهان نهادنم به!
2. شیطان
اگر بدون پیشزمینۀ اسلامی و مسیحی، کتاب ایوب را بخوانیم، متوجه میشویم که شیطانِ مظهر شری وجود نداشته است؛ او یکی از فرزندان خدا بوده (باب یکم) و در انجمن فرشتگان شرکت میکرده است؛ بنابراین، برخلاف آنچه انتظار داریم، ابلیس به عنوان عامل شر، داشتههای ایوب را نمیگیرد و انگیزهای شیطانی (!) در سر نداشته تا ایوب را خفیف کند و از شکرگزار نبودنش خوشحال شود؛ اینها همه پیش زمینههای ذهنی منِ خواننده است و در کتاب ایوب اثری از آنها نیست. شیطان تنها در چند سرود اولیه حضور دارد و پس از آن دیگر در جریان روایت نیست.تفکیک نیروهای تشکیلدهندۀ به دو دستۀ خیر با عاملیت خداوند و شر با عاملیت ابلیس، تنها چند قرن پس از ظهور مسیحیت (نه در ابتدای آن) و تحت تأثیر مانویت تا حدی رخ داده (در مقدمۀ کتاب نیز توضیح داده شده است) و بنابراین اینجا باید درنظر داشته باشید که عامل هر دو دسته وقایع خوب و بدی که روی میدهند، یهوه است.
3. تصور سیر وقایع از نگاه اول شخص نه دانای کل
به گمانم کتاب تنها در صورتی دلنشین مینماید و خوانش آن نکتهای بر خواننده میافزاید که خواننده با این فرضِ دشوار پیش برود که از حکمت اتفاقات آگاه نیست! در اصل چند سرود اول را نادیده بینگارد و بخواند؛ آن زمان متوجه خواهد شد که دردِ ایوب که از اتفاقات آسمان آگاهی نداشته با از دست دادن همه چیز چه بیشتر است و این سؤال که چرا این اتفاقات برای من عابد اتفاق میافتد، تا چه حد خورۀ ذهن ایوب میشود.
4. ذهن ایوب، تحولش و نگاهی انسانی به روانِ او
لزوم نگاهی اول شخص به آلام ایوب اینجا مشخصتر میشود؛ ایوب فردی درستکار، خداپرست و عادل، ناگهان هر آنچه را در این جهان دارد از دست میدهد، دیگر کسی او را احترام نمیگذارد، توسط دوستانش ملامت میشود و متهم به گنهکاری و ...؛ او نمیداند دلیل اینها چیست، نمیداند چرا مستحق این عذاب شده است و آخر کار چه میشود؛ در ناامیدی بر آلامش گریه میکند و اندوهش با ملامت و خوارشدنش توسط دوستان بیشتر میشود.
با این مقدمه، تحول شخصیت ایوب در خلال داستان اهمیت مییابد؛ ایوب شروع به ناله و شکوه میکند، از این همه سختی و بدبختی ناراضی میشود؛ سؤالاتی تابو میپرسد، به دنبال علت آلام میگردد و عدالت خداوند را باتوجه به بیگناهیش زیر سؤال میبرد؛ این سرکشی اولیه زمانی اتفاق میافتد که ایوب همهچیز را از دست داده و بوسیلۀ دوستانش چنین سرزنیش میشود که اگر گناهکار نبود خداوند با تو چنین نمیکرد؛ گویی ذهن ایوب نیاز داشت تا این چنین به «هیچ» برسد و هرآنچه داشته نابود گردد، تا ذهنش شروع به نابودکردن داشتههای (قطعیات) ذهنش کند و پرسشگری را آغاز نماید. سؤالات پیچیدهتر میشوند و با سرکشی بیشتر؛ ایوب به جهان مینگرد و میاندیشد، اگر خداوند بدکاران را عقوبت می دهد چرا ظالمان و ستمگران جهان را پر کردهاند و تخم و ترکهشان هر روز بیشتر میشود، اما من که دوستدار ضعیفانم به خاک سیاه نشستهام؟!
در مرحلۀ بعد، ایوب که ذهنش با پرسشها سرشار از تشویش و عدم قطعیت شده، راهی آسان را در پیش میگیرد: گناهکاری خود؛ او که پاسخی برای پرسشهای دشوارش نمییابد، خود را میفریبد (به تعبیری البته!) و این چنین توضیحی برای عذابهایش مییابد، که حتماً گناهکار بودهام که شایستۀ این چنینم! او با حقیقت روبرو شده، پذیرفته که خدا درها را بر روی او بسته و گناهکار است!. درجواب ملامت دوستانش میگوید که « گیرم من گناهکار، شما را در قبر من نمیگذارند». اینجا دیگر ایوب خود را تحت لوای خداوند نمیبیند و کمکم میپذیرد که یهوه به کمکش نمیآید. او که همه چیز را از دست داده، بر همه چیز شوریده و به دوستانش میگوید: « چرا چون خدا دنبال من کنید و از گوشت من سیر نمیآیید (جبار دیدن خداوند!)».
اما ایوب، دوباره دست بهسوی خداوند می برد تا شاید مشکل حل شود؛ او که قبلاً خود را عادلتر از خداوند می دانست، زندگیش را مرور میکند تا گناهش را بیابد و این چنین خود را آرام میکند که خداوند او را درنظر داشته و بهسبب گناهش مجازاتش میکند. این آخرین تلاش عاجزانۀ ایوب برای آرامش روحش است؛ یافتن اعمال نادرستش و نسبت دادن بدبدختی به آنها. به گمان من اینجا اوج عجز ایوب و از زیباییهای کتاب است.
5. نگاهی به متن با توجه به ایدۀ ذهن دوساحتی
کتاب ایوب، از کتاب نسبتاً جدید عهد عتیق بوده و متأخرتر از سایر کتب نگاشته شده است؛ به همین سبب، میتوان بارقههای از وجود آگاهی به معنای امروزی را در آن دید. ایوب میاندیشد، از خود سؤال میپرسد و بههیچ عنوان چون کتب قدیمیتر عهد عتیق سرسپردۀ ارادۀ خداوندی نیست و تاحدی نیز دربرابر او میشورد؛ تنها با ورود یهوه به صحنه است که او مطیع میشود.
درعین حال که در کتاب، نشانههای از آگاهی و تفکر را میتوان مشاهده نمود، اما همچنان به مانند گذشته (دوران ذهن دوساحتی) توهمهای دیداری و شنیداری مشهود است؛ ورود خداوند به صحنه در میان گردباد است، یهوه در میان طوفان دیده میشود و سخنانش نیز با صاعقهها شروع میشود؛ قطعاً در آن زمان صاعقه پدیدهای دلهرهآور و ترسناک بود که محرک کافی ذهنی برای ایجاد توهم در انسان آن زمانی بوده است، چونان که در سایر آثار ادبی همزمان آثار میتوان دید؛ مانند فرود زئوس از اولمپ همراه با صاعقه و ...
برگردان و توضیحات
حدود یکچهارم کتاب را کتاب اصلی عهد عتیق تشکیل داده و بقیه توضیحاتی بهجا و ضروری دربارۀ خود کتاب و بررسی داستان ایوب در آثار اسلامی بوده است که بهخودی خود ارزشمندند. ترجمۀ کتاب نیز سعی شده با توجۀ به زمانۀ آن، با زبان کهن فارسی نگارش شود که خوانشش را دلنشینتر میکند.
مقایسۀ داستان ایوب در قصص قرآن با کتاب مقدس
مهمترین تفاوت در ارتباط با جنبۀ انسانی موضوع است؛ ایوب در کتاب مقدس بسیار انسانیتر ترسیم شده تا داستانهای اسلامی؛ او میترسد، ناراحت میشود، شک میکند و ناله. اما در روایات اسلامی، داستان بهگونهای بازگو شده که «ساخت پیامبریِ» ایوب حفظ شود و ایوب همچنان پاک بماند؛ درنتیجه، نقش شیطان پررنگتر شده و مصائب برگردن او انداخته شده است. او براثر حسد به عبادتگزاری و شاکربودنِ ایوب، اجازۀ روا داشتن آلام را از خداوند میگیرد؛ در برخی دیگر، جبرئیل واسطه میشود و از ایوب دربرابر شیطان محافظت میکند. در داستانی دیگر، ایوب خود از خداوند خواسته صبرش را آزمایش کند تا جزو صابران شود و ... . حال اینکه این موارد ( مثل حیلههای متعدد شیطان) در کتاب عهد عتیق موجود نیستند.
پ.ن: مورد پنجم با توجه با کتاب «منشأ آگاهی» نوشته شده است.
r_j_setser's review against another edition
challenging
emotional
reflective
slow-paced
5.0
Job is a tough book to get through, not only because of the content but also because of the dense Hebrew poetry it's written in. It seems like the writing takes many rabbit-trails in the conversations between Job and his friends, so it takes a very intentional way of reading to grasp the point of the book of Job.
But, with the help of The Bible Project on Youtube and a Facebook group that I'm a member of to help study the Bible in a year, these were my take-aways from Job:
1. Job is about justice. Not justice in how we would define it, which is actually the whole point of Job's conversations with his friends. They are describing God as a just God--which we know to be true according to other Scripture!--but they are defining His justice on a scale that WE understand and grasp. The reason God says that Job and his friends are wrong in their discussions is because it is impossible for man and woman to fully grasp God's justice. God sees the world in its entirety; past, present, and future, and His justice is on that scale. When we, like Job, accuse God of injustice because of something in our lives or the lives of others, we aren't taking into consideration the full extent to which He views the entire universe. In the end, when He rebukes Job, He talks about the constellations, the beasts, the mountains, the wind, the seas, and everything that He has created, and simply tells Job that unless he understands the workings of the universe himself, can he really accuse God of injustice when his view of the world is reduced to the minuscule box that is his life? It was a really eye-opening concept and at the end of Job, God just asks Job to trust Him. To trust that He is just, even when he doesn't understand.
2. Don't be like Job's friends, who are quick to accuse and slow to listen! Goodness!
So, there's my take-away from Job :)
But, with the help of The Bible Project on Youtube and a Facebook group that I'm a member of to help study the Bible in a year, these were my take-aways from Job:
1. Job is about justice. Not justice in how we would define it, which is actually the whole point of Job's conversations with his friends. They are describing God as a just God--which we know to be true according to other Scripture!--but they are defining His justice on a scale that WE understand and grasp. The reason God says that Job and his friends are wrong in their discussions is because it is impossible for man and woman to fully grasp God's justice. God sees the world in its entirety; past, present, and future, and His justice is on that scale. When we, like Job, accuse God of injustice because of something in our lives or the lives of others, we aren't taking into consideration the full extent to which He views the entire universe. In the end, when He rebukes Job, He talks about the constellations, the beasts, the mountains, the wind, the seas, and everything that He has created, and simply tells Job that unless he understands the workings of the universe himself, can he really accuse God of injustice when his view of the world is reduced to the minuscule box that is his life? It was a really eye-opening concept and at the end of Job, God just asks Job to trust Him. To trust that He is just, even when he doesn't understand.
2. Don't be like Job's friends, who are quick to accuse and slow to listen! Goodness!
So, there's my take-away from Job :)
piccoline's review against another edition
5.0
Wonderfully fresh and earthy rendering of the book of Job. The introduction is also quite fascinating. I was looking for versions to help enliven and refresh my relationship with biblical texts, and this served very nicely in that role.
sweetheart_seer's review against another edition
5.0
This is a hard book of the bible to read.
It brings up a lot of questions. Like why would God have let Satan hurt his child like that? To prove a point? To test him like that until Job broke down?
It is a difficult road of thoughts to go down. Yet, it shows that sin doesn't correlate to pain. God does answer pray even if He seems silent during the worst of it, He is still with us.
It is ultimately a book of hope.
We see Job stand up for God, cry out to Gid, worship, despair, wish he had never been born, feel anguish, be discouraged, rise up hope, and hear from God Himself.
God responds with questions to Job.
Basically a who do you think you are to question me? Did you create the world? Kind of thing. Which at first seems very harsh. Then though? Then you start to realize that God loves. God gives and God takes away, and God is the almighty!
The book of Job has a happy ending.
Job lives a nice long life, he gets to see four generations of children, he gets to have comfort back again.
We see through Job that we CAN draw closer to God through our pain and suffering by running to Him. Never forsaking Him. Finding our strength in and through Him. We can find comfort that even though we may not understand the pain now? Maybe God is working to bless us and enrich us so much more if we just keep holding on. Pruning us for our harvest. Pushing us so we can see Hus strength in us.
This is a powerful book.
My personal favorite of the entire old testament.
It brings up a lot of questions. Like why would God have let Satan hurt his child like that? To prove a point? To test him like that until Job broke down?
It is a difficult road of thoughts to go down. Yet, it shows that sin doesn't correlate to pain. God does answer pray even if He seems silent during the worst of it, He is still with us.
It is ultimately a book of hope.
We see Job stand up for God, cry out to Gid, worship, despair, wish he had never been born, feel anguish, be discouraged, rise up hope, and hear from God Himself.
God responds with questions to Job.
Basically a who do you think you are to question me? Did you create the world? Kind of thing. Which at first seems very harsh. Then though? Then you start to realize that God loves. God gives and God takes away, and God is the almighty!
The book of Job has a happy ending.
Job lives a nice long life, he gets to see four generations of children, he gets to have comfort back again.
We see through Job that we CAN draw closer to God through our pain and suffering by running to Him. Never forsaking Him. Finding our strength in and through Him. We can find comfort that even though we may not understand the pain now? Maybe God is working to bless us and enrich us so much more if we just keep holding on. Pruning us for our harvest. Pushing us so we can see Hus strength in us.
This is a powerful book.
My personal favorite of the entire old testament.